صعودی از جنس قلم
با سلام
بالاخره انتظار به پایان رسید و صعود قلم فرصتی دست داد تا به دیدار دوستانی که افتخار دیدارشان یه بار در سال میسر میشه رو داشته باشیم.
دوستانی که هر کدوم دنیایی از حرفهای گفته و ناگفته هستند دوستانی که بودن در کنارشون لذت بخش و پر بار ه.
دوستانی که دلی به وسعت دریا و بلندی آسمون دارند و دوستانی که گاها با شخصیت مجازیشان متفاوت هستند.
دوستانی که هر کدوم باری رو دوش دارند و حرفها و دغدغه های ناگفته
دغدغه فقر فرهنگی عده ای کوهنورد نما رو دارند و
غصه تخریب محیط زیست رو در دل دارند و
از کامنتها گذاران ناشناسی که از دایره ادب خارجند دلخورند و
به فکر چاره اندیشی هستند و حرفهای زیادی داشتند و زمانی اندک برای حرف زدن
دوستانی که رنج سفر رو به شوق دیدار یاران تحمل کردند و ساعتها و روزها در سفر بودند.
دوستانی که بودن و نبودنشان در برنامه دلتنگی میاره و یادشون همیشه و همه جا هست.
یاد برنامه پارسال و صعود یخچال افتادم و حس میزبانی و چقدر شیرین بود لحظه دیدار و چه غم انگیز بود لحظه خداحافظی که چقدر دلتنگ شده بودم.
شاید فرید و دوستانشون هم همین حس رو داشتند.
چقدر تو برنامه شلوغ کردم و فلش بکی زدم به دوران کودکی
بهتره بگم کودک درونم بیدار شده بود و منه شلوغ کار جلوه گر شده بود و افسار گسیخته بهتر دیدم کاری به کار کودک درون نداشته باشم نمیدونم شاید عده ای رو هم ازرده خاطر کرده بودم که امیدوارم منو ببخشند.
به نظر من کوهستان و برنامه های چند روزه بهترین فرصت برای شناخت من واقعی آدمهاست.
با خیلی از دوستان نتونستم ارتباط برقرار کنم شاید هم من نخواستم شاید هم اونا نخواستند شاید هم هردو نخواستیم. دوستی هم بارهاسلامم را با تکان سر پاسخ گفت و ....
بر مزار اوراز بهترین حرفها سکوت بود دلم نمیخواست آرامش محمد رو با هیچ حرفی به هم بزنم.
چرا که سکوت سرشار ازنا گفته هاست شاید سکوت حرف دل محمد و خیلی از آدمها باشه.
نگفتن بعضی حرفها از گفتنشون پر معنی تره و موثر تر.
بعد از خرپاپ هم خواستم رفیق نیمه راه نباشم و احساسم بر عقل غلبه کرد و همسفر دوستان شدم از غرب تا شمال
اولش قصد نوشتن نداشتم
بهتره بگم نوشتن نمیومد
همچین که نوشتم با سلام....
اما الان یکی باید بیاد و این کیبورد رو از زیر دستم بکشه بیرون
.
.
.
جای خیلی از دوستان خالی بود و
یادی هم از رفتگان قلمی عباس و ساجده و سوران شد و روحشون شاد
ممنون از همه دوستان مخصوصا میزبانان اهل قلم فرید و رامیار وسید رضا و همه بر بچه های ناز و باصفای کردستان و آذربایجان غربی








شاید از خودتون بپرسید چرا این اسم رو برا ی وبلاگم انتخاب کردم؟شاید یه حدس ها و تفسیر هایی برای خودتون داشته باشید؟